مسیرت مشخص امیرت مشخص نکن دل دل ای دل بزن دل به دریا چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:, :: 11:26 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:, :: 11:11 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, :: 17:38 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, :: 17:34 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
در سوره مباركه ي حشر آيات شريفه ي ششم و هفتم،خداوند سبحان مي فرمايد: ادامه مطلب ... سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, :: 16:52 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
برخی از اسناد نزول آیه ی تطهیر در شان حضرت امیرالمومنین علی (ع) حضرت فاطمه ی زهرا (س) حضرت امام حسن(ع) و حضرت امام حسین(ع).چطور میشود با این همه اسناد که به تعداده اندکی از آنان اشاره کردیم بازهم آن را رد کنیم و از قبول آن سرباز بزنیم..مثلا آنجایی که به ضررمان است روایات نقل شده از ام المومنین عایشه و دیگر بزرگان را خطابداننیم و آنجایی که به نفعمان است میبایست قسمتی از دین را از ام المومنین عایشه بگیریم..به برخی اسناد اشاره میکنیم «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» صدق الله العلي العظيم تفاسير قرطبي ج9 ص62-ج14 ص 158// ابن كثير ج3 ص636-ج4 ص 142// فتح القدير ج3 ص 565 ج4 ص 395// البغوي ج1 ص349/ الدر المنثور سيوطي ج5 ص 613-ج6 صفحات: 599-603-604-605-606-607// الكشاف زمخشري ج1 ص996/ التحريروالتنوير ج 1 صفحات:3351-3352-3353// دو شنبه 17 تير 1392برچسب:, :: 18:11 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
دو شنبه 17 تير 1392برچسب:, :: 16:36 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
دو شنبه 17 تير 1392برچسب:, :: 15:30 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
عمر بن خطاب به اجماع تمام عالمان شيعه و سنى در روز بيعت رضوان از جمله افرادى بود که با رسول خدا (ص) بيعت كردند. همان کسانى که الله تعالى در باره آنها مىفرمايد: لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا. فتح18. خداوند از مؤمنان- هنگامى كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند- راضى و خشنود شد خدا آنچه را در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود مىدانست از اين رو آرامش را بر دلهايشان نازل كرد و پيروزى نزديكى بعنوان پاداش نصيب آنها فرمود. اين آيه به صراحت عمر بن الخطاب را از تهمت قتل حضرت زهرا تبرئه مىکند؛ چرا که در حديث صحيح، خشم به حق فاطمه (رض) از فردى را خشم خدا شمرده شده؛ اما در اين آيه، خداوند تبارك و تعالى رضايت خويش را از عمر بن الخطاب بيان مىدارد. و اين نشان مىدهد که وى مورد غضب الله نيست؛ پس ايشان به هيج وجه نمى تواند قاتل حضرت فاطمه (رض) باشد. و بيترديد و با توجه به علم الله که به گذشته و حال و آينده احاطه دارد، هرگز ممکن نيست از كسانى اعلام رضايت کند كه مىداند در آينده آنها دختر رسول خدا (ص) را خواهند كشت و.... ترديدى نيست كه خداوند از بيعت كنندگان در حديبيه، رضايت خود را اعلام كرده و خليفه دوم نيز در اين بيعت حضور داشته است؛ اما اهل سنت اگر بخواهند با استفاده از اين قضيه، اعمالى را كه خليفه دوم پس از صلح حديبيه انجام داده، انكار و يا توجيه نمايند، بايد دو مسأله را ثابت كنند: 1. رضايت خداوند از بيعت كنندگان، هميشگى است و احياناً رفتارهاى ناپسندى كه ممكن است از آنها در آينده سر بزند، هيچ تأثيرى در اين رضايت ندارد؛ 2. رضايت خداوند شامل تمام بيعت كنندگان مىشود و حتى كسانى را كه در حال بيعت، ايمان واقعى نداشتهاند و جزء مشككين و يا حتى منافقين (همچون عبد الله بن أبي) بودهاند، نيز شامل مىشود. ما در اين مقاله سعى مىكنيم كه اين دو مسأله را بررسى كنيم: رضايت خداوند، شامل همه بيعت كنندگان نمىشود: رضايت خداوند شامل تمام افرادى كه در آن روز بيعت كردهاند نخواهد شد؛ بلكه فقط شامل كسانى مىشود كه با ايمان قلبى بيعت كردند؛ زيرا خداوند رضايت خود را مشروط به داشتن ايمان كرده است. « رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ ». و با انتفاء شرط، مشروط نيز به خودى خود منتفى خواهد شد. كلمه «المؤمنين» اشاره به اين مطلب دارد كه خداوند فقط از مؤمنين واقعى راضى است؛ زيرا اگر قرار بود كه ايمان حقيقي، شرط رضايت نباشد، خداوند مىفرمود: « لقد رضى الله عن الذين يبايعونك... » به عبارت ديگر: حد اكثر چيزى كه از اين آيه استفاده مىشود، اين است كه خداوند از تمام «مؤمنيني» كه بيعت كردند راضى شده است؛ اما هرگز ثابت نمىكند كه تمام افرادى كه بيعت كردهاند، مؤمن حقيقى نيز بودهاند؛ پس خداوند با قيد « عَنِ الْمُؤْمِنِينَ » منافقينى همچون عبد الله بن أبى و... و يا كسانى را كه در ايمان خود شك داشته و در حقيقت بيعت نكردهاند خارج مىكند و رضايت خداوند شامل حال آنها نخواهد شد؛ چنانچه شامل مؤمنينى كه در اين بيعت حضور نداشتهاند نيز نمىشود. عمر بن الخطاب، در نبوت رسول خدا (ص) شك داشت: با توجه به آن چه گذشت، مىگوييم: اين آيه شامل كسانى همچون عمر بن الخطاب كه در همان زمان و يا پس از آن در نبوت پيامبر اسلام شك داشته و از روى ايمان بيعت نكردهاند، نخواهد شد. قضيه شك عمر در نبوت رسول خدا، در بسيارى از كتابهاى اهل سنت به صورت مفصل آمده است كه چكيده آن اين چنين است: پيامبر در رؤياى صادقانه ديد كه وارد مكه شده و به همراه صحابه در حال طواف خانه خدا هستند، صبح فردا آن را با صحابه در ميان گذاشت، صحابه از تعبير اين رؤيا پرسيدند، آن حضرت فرمود: «ان شاء الله وارد مكه شده و اعمال عمره را انجام خواهيم داد»؛ اما تعيين نكردند كه در چه زمانى اين امر اتفاق خواهد افتاد. همه مردم آماده حركت شدند و هنگامى كه به حديبيه رسيدند، قريش از آمدن پيامبر و اصحابش و نيت آنان با خبر شدند؛ لذا همگى مسلح شده و از ورود مسلمانها به مكه جلوگيرى كردند. و چون پيامبر اسلام به قصد زيارت خانه خدا آمده بود نه به قصد جنگ، با قريشيان صلح نامه امضا كرد كه امسال از ورود به مكه خوددارى و سال بعد بدون هيچ مانعى برگردند و اعمال عمره را انجام دهند. اين مطلب بر عمر بن الخطاب و همفكران او، گران آمد و سبب شد كه به نبوت رسول خدا ترديد كند و نعوذ بالله خيال كرد كه پيامبر اسلام دروغ گفته است؛ از اين رو نزد پيامبر آمد و با لحن تند به آن حضرت اعتراض كرد. اعتراض به پيامبر اكرم (ص) در حديبية: بخارى اين داستان را چنين نقل مىكند: عن أَبي وَائِل، قَالَ كُنَّا بِصِفِّينَ فَقَامَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْف فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ اتَّهِمُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنَّا كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَوْمَ الْحُدَيْبِيَةِ، وَلَوْ نَرَى قِتَالاً لَقَاتَلْنَا، فَجَاءَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ وَهُمْ عَلَى الْبَاطِلِ فَقَالَ: بَلَى. فَقَالَ أَلَيْسَ قَتْلاَنَا فِي الْجَنَّةِ وَقَتْلاَهُمْ فِي النَّارِ قَالَ: بَلَى. قَالَ فَعَلَى مَا نُعْطِي الدَّنِيَّةَ فِي دِينِنَا أَنَرْجِعُ وَلَمَّا يَحْكُمِ اللَّهُ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ فَقَالَ: ابْنَ الْخَطَّابِ، إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ، وَلَنْ يُضَيِّعَنِي اللَّهُ أَبَدًا. فَانْطَلَقَ عُمَرُ إِلَى أَبِي بَكْر فَقَالَ لَهُ مِثْلَ مَا قَالَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم فَقَالَ إِنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ، وَلَنْ يُضَيِّعَهُ اللَّهُ أَبَدًا. فَنَزَلَتْ سُورَةُ الْفَتْحِ، فَقَرَأَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَلَى عُمَرَ إِلَى آخِرِهَا. فَقَالَ عُمَرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَوَفَتْحٌ هُوَ قَالَ: نَعَمْ. از ابووائل نقل شده است كه گفت: ما در صفين بوديم كه سهل بن حنيف برخواست و گفت: اى مردم! مواظب خودتان باشيد، ما در حديبيه با رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) بوديم، اگر جنگى پيش مىآمد مىجنگيديم، عمر بن خطاب نزد پيامبر آمد و گفت: اى رسول خدا! مگر نه اين است كه ما بر حقيم و آنان بر باطل؟ فرمود: آري، چنين است. گفت: مگر نه اين است كه كشتههاى ما بهشتى هستند و كشتههاى آنان جهنمى؟ فرمود: آرى چنين است، گفت: پس چرا بايد با ذلّت بازگرديم، و نبايد خدا بين ما و آنان حكم نمايد؟ رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: اى پسر خطاب! من فرستاده خدا هستم، پس خداوند هرگز مرا خوار و كوچك نمىكند. عمر، نزد ابوبكر رفت و آن چه به پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) گفته بود، به ابوبكر هم گفت. ابوبكر گفت: او فرستاده خدا است و خداوند هرگز او را كوچك و خوار نمىكند، سپس سوره فتح نازل شد. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) آن را از اول تا آخرش بر عمر خواند، عمر گفت: آيا آن چه پيش آمد، پيروزى است، فرمود: آري. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1162، ح3011، كتاب الجهاد والسير، بَاب إِثْمِ من عَاهَدَ ثُمَّ غَدَرَ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م. النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم ج 3، ص 1411، ح 1785، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب صُلْحِ الْحُدَيْبِيَةِ في الْحُدَيْبِيَةِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. در روايت ديگر اين چنين آمده: فَرَجَعَ مُتَغَيِّظًا، فَلَمْ يَصْبِرْ حَتَّى جَاءَ أَبَا بَكْر فَقَالَ يَا أَبَا بَكْر أَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ... فَنَزَلَتْ سُورَةُ الْفَتْحِ. عمر ناراحت بازگشت، و صبر نداشت تا آن كه ابوبكر آمد و گفت: اى ابوبكر، آيا ما بر حق نيستم؟... سپس سوره فتح نازل شد. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1832، ح4563، كِتَاب التفسير، بَاب إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م. سؤال اين جا است كه چرا عمر بن الخطاب به سخنان رسول خدا صلى الله عليه وآله اعتماد نكرد و تا ابوبكر سخن رسول خدا را تأييد نكرد، دلش آرام نگرفت؟ آيا اين كار خليفه دوم با اين آيه از قرآن كريم مخالف نيست: وَمَا كَانَ لِمُؤْمِن وَلاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَى اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمْ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلا مُبِيناً. الأحزاب/36. هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است. عبد الرزاق صنعانى در المصنف، طبرى در تفسير، ابن حبان در صحيحش، ذهبى در تاريخ الإسلام، ابن جوزى در زاد المعاد و... داستان را اين گونه نقل مىكنند: فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: مَا شَكَكْتُ مُنْذُ أَسْلَمْتُ إِلا يَوْمَئِذٍ فَأَتَيْتُ النَّبِيَّ (صلي الله عليه وسلم) فَقُلْتُ أَلَسْتَ رَسُولَ اللَّهِ حَقًّا قَالَ بَلَى قُلْتُ أَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ وَعَدُوُّنَا عَلَى الْبَاطِلِ قَالَ بَلَى قُلْتُ فَلِمَ نُعْطِي الدَّنِيَّةَ فِي دِينِنَا إِذَا قَالَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ وَلَسْتُ أَعْصِي رَبِّي وَهُوَ نَاصِرِيٌّ قُلْتُ أَوَ لَيْسَ كُنْتَ تُحَدِّثُنَا أَنَّا سَنَأْتِي الْبَيْتَ فَنَطُوفُ بِهِ قَالَ بَلَى فَخَبَّرْتُكَ أَنَّكَ تَأْتِيَهِ الْعَامَ قَالَ لا قَالَ فَإِنَّكَ تَأْتِيَهِ فَتَطُوفُ بِهِ.... عمر گفت: قسم به خدا! از زمانى كه اسلام آوردهام، جز امروز ( در نبوت رسول خدا ) شك نكردهام. سپس نزد پيامبر آمد و گفت: اى رسول خدا! مگر شما پيامبر خدا نيستى؟!!!. پيامبر فرمود: بلى هستم. عمر گفت: مگر ما بر حق و دشمنان ما بر باطل نيستند؟ پيامبر فرمود: بلى چنين است. عمر گفت: پس چرا ذلت و حقارت در دينمان نشان دهيم؟ پيامبر فرمود: من پيامبر خدا هستم و هرگز از دستورات او سرپيچى نخواهم كرد و او ياور من است. عمر گفت: مگر شما نگفتى كه وارد خانه كعبه شده و طواف خواهيم كرد؟ پيامبر فرمود: آيا من گفتم كه همين امسال اين كار را خواهيم كرد؟ عمر گفت: نه، پيامبر فرمود: تو وارد مكه مىشوى و طواف خواهى كرد. الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 5، ص 339، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ. الطبري، محمد بن جرير، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 26، ص 100، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ التميمي البستي، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم (متوفاي354 هـ)، صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان، ج 11، ص 224، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي (متوفاي354، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الثانية، 1414هـ – 1993م الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 2، ص 371، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م. ابن القيم الجوزيه، محمد بن أبي بكر أيوب الزرعي أبو عبد الله (متوفاي751هـ)، زاد المعاد في هدي خير العباد، ج 3، ص 295، تحقيق: شعيب الأرناؤوط - عبد القادر الأرناؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - مكتبة المنار الإسلامية - بيروت - الكويت، الطبعة: الرابعة عشر، 1407هـ – 1986م ابن حبان در ادامه مىنويسد: قال: عمر بن الخطاب رضوان اللّه عليه: فعملت في ذلك أعمالاً يعني في نقض الصحيفة. عمر گفت: براى اين كه اين عمل را از پروندهام پاك كنم، كارهايى انجام دادم. تصميم حركت بر ضد رسول اكرم (ص): جناب خليفه آن چنان در نبوت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم دچار ترديد شده بود كه طبق نقل برخى از عالمان اهل سنت، قصد داشت از لشكر مسلمانان خارج و عليه آنها بجنگد. محمد بن عمر واقدى در تاريخش مىنويسد: ... فكان ابن عباس رضي اللّه عنه يقول: قال لي في خلافته ]يعني عمر[ وذكر القضية: إرتبت ارتياباً لم أرتبه منذ أسلمت إلا يومئذ، ولو وجدت ذاك اليوم شيعة تخرج عنهم رغبة عن القضية لخرجت... والله لقد دخلني يومئذٍ من الشك حتى قلت في نفسي: لو كنا مائة رجلٍ على مثل رأيي ما دخلنا فيه أبداً!. ابن عباس مىگويد: عمر بن خطاب در زمان خلافتش از قضيه حديبيه ياد كرد و گفت: در آن روز (در نبوت پيامبر ) شك كردم؛ بطورى كه از زمان اسلام آوردنم، چنين شكى به من دست نداده بود، اگر در آن روز كسانى را پيدا مىكردم كه از من پيروى كنند و به دلخواه از اين معاهده خارج شوند، من نيز خارج مىشدم. قسم به خدا چنان شك كرده بودم كه با خودم مىگفتم: اگر صد نفر با من هم نظر بود، هرگز اين معاهده را نمىپذيرفتم. الواقدي، أبو عبد الله محمد بن عمر بن واقد (متوفاي207 هـ)، كتاب المغازي، ج 2، ص 94، تحقيق: محمد عبد القادر أحمد عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1424 هـ - 2004 م. حال پرسش ما اين است كه آيا عدم ايمان قلبى به نبوت رسول خدا و ترديد در آن با رضايت خداوند از همان شخص قابل جمع است؟!. كفاره تشكيك در نبوت پيامبر (ص): ترديد خليفه دوم در نبوت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در روز حديبيه، قطعى است؛ تا جايى كه خود خليفه دوم پس از آن در دوران حكومت خود بارها از آن ياد مىكرد و حتى خودش اعتراف كرده است كه بارها صدقه پرداخت كردم تا كفاره تشكيك در نبوت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم باشد. احمد حنبل در مسندش با سند صحيح و ترمذى در نوادر الأصول و ابن كثير در تفسيرش مىنويسند: حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ يَسَارٍ عَنِ الزُّهْرِيِّ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ شِهَابٍ عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ وَمَرْوَانَ بْنِ الْحَكَمِ قَالا... ثُمَّ قال عُمَرُ ما زِلْتُ أَصُومُ وَأَتَصَدَّقُ وَأُصَلِّى واعتق مِنَ الذي صَنَعْتُ مَخَافَةَ كلامي الذي تَكَلَّمْتُ بِهِ يَوْمَئِذٍ حتى رَجَوْتُ ان يَكُونَ خَيْراً.... از مسور بن مخرمه و مروان بن حكم نقل شده است كه گفتند:... سپس عمر گفت: از ترس سخنى كه آن روز گفتم، آن قدر روزه گرفتم و صدقه دادم و نماز خواندم و بنده آزاد كردم كه اميدوارم به خير و خوبى تبديل شود. الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 4، ص 325، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر. الطبري، محمد بن جرير (متوفاي 310هـ)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 122، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت. الترمذي، محمد بن علي بن الحسن أبو عبد الله الحكيم (متوفاي360هـ)، نوادر الأصول في أحاديث الرسول صلى الله عليه وسلم، ج 1، ص 319، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ناشر: دار الجيل - بيروت - 1992م. القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج 4، ص 197، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1401هـ. القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) السيرة النبوية، ج 3، ص 320. الدهلوي، الإمام أحمد المعروف بشاه ولي الله ابن عبد الرحيم (متوفاي1176هـ)، حجة الله البالغة، ج 1، ص 629، : تحقيق: سيد سابق، ناشر: دار الكتب الحديثة - مكتبة المثنى - القاهرة - بغداد. ابن حجر عسقلانى در فتح البارى مىنويسد: لقد أعتقت بسبب ذلك رقابا وصمت دهرا. عمر گفت: به خاطر شك در نبوت، بندههاى زيادى را آزاد كردم و مدام روزه گرفتم. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 5، ص 346، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت. العيني، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 14، ص 14، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت. صالحى شامى نيز مىنويسد: كما في الصحيح: واللّه ما شككت منذ اسلمت الا يومئذ، وجعل يردّ على رسول اللّه، صلى اللّه عليه وسلم، الكلام فقال أبو عبيدة بن الجراح، رضي اللّه عنه،: الا تسمع يا ابن الخطاب رسول اللّه، صلى اللّه عليه وسلم، يقول ما يقول، تعوذ باللّه من الشيطان واتّهم رأيك، قال عمر: فجعلت أتعوّذ باللّه من الشيطان حياء فما أصابني شئ قطّ مثل ذلك اليوم وعملت بذلك أعمالاً، أي صالحة، لتكفر عني ما مضى من التوقف في امتثال الامر ابتداء كما عند ابن اسحاق وابن عمر الاسلمي. قال عمر: فما زلت اتصدق وأصوم وأصلّي وأعتق من الذي صنعت يومئذ مخافة كلامي الذي تكلّمت به حتي رجوت أن يكون خيراً. در خبر صحيح آمده است كه عمر گفت: به خدا سوگند هيچگاه در مسلمانى خودم شك نكردم مگر آن روز (حديبيه). بين عمر و رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) سخنانى رد و بدل مىشد، ابوعبيده جراح گفت: اى پسر خطاب مگر سخنان رسول خدا را نمىشنوى كه چه مىگويد؟ از شيطان به خدا پناه ببر و در سخنانت شك كن. عمر گفت: به خدا پناه مىبرم از شيطان، در هيچ روزى مانند آن روز بر من سخت نگذشته بود و براى جبران، اعمال خوب وفراوانى انجام دادم تا ننگ آن از بين برود. ابن اسحاق و ابن عمر اسلمى هم گفتهاند: عمر گفت: مدام صدقه مىدادم، روزه مىگرفتم، نماز مىخواندم و بنده آزاد مىكردم، به جهت ترسى كه از سخن آن روز گفته بودم و اميدوار بودم كه آثار شومش از بين برود. الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاي942هـ)، سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد، ج 5، ص 53، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, :: 13:43 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
اولين مسلمان بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله) امام علي (عليه السلام) است چرا سنيها هميشه اصرار دارند ابوبكر اولين كسي است كه به دين اسلام در آمد در حالي كه در كتب معتبرشان آمده است كه اولين مسلمان امير المؤمنين امام علي عليه السلام است ؟؟ یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, :: 11:32 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, :: 10:8 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
مباهله در اصل از ریشه ی «بهل» به معنای رها کردن و قید و بند را از چیزی برداشتن است. از این رو، هنگامی که حیوانی را به حال خود واگذارند. و پستان آن را در کیسه قرار ندهند تا نوزادش بتواند به آزادی شیر بنوشد به آن «باهل» می گویند. و «ابتهال» در دعا، به معنای تضرع و واگذار کردن کار خود به خداست. بنابراین، اگر در مواردی «مباهله» را به معنای «هلاکت، لعن و دوری از خدا» گرفته اند، به خاطر آن است که رها کردن و واگذار کردن بنده به حال خود، هلاکت و لعنت و دوری از درگاه خدا را به دنبال دارد. این بود معنای «مباهله» از نظر ریشه ی لغوی، اما مفهوم آن در آیه ی مورد بحث نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است؛ یعنی افرادی که درباره ی یک مسأله ی مهم مذهبی اختلاف نظر دارند، در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع کنند و از او بخواهند که طرف مقابل را که دروغگو است، رسوا ساخته و به سزای اعمال خود برساند آیه مباهله چیست؟ سوره آل عمران، آیه ۶۱: فمن حآجَّکَ مِن بَعْدِ ما جآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أبْناءَنا وَ أبْناءَکُمْ وَ نِسآءَنا وَ نِسآءَکُمْ وَ أنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَعْنَتَ اللّهِ عَلىَ الْکاذِبینَ «هر گاه بعد از علم و دانشى که(درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله کنیم; و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم» خلاصه داستان مباهله: در روایات اسلامی وارد شده است: هنگامی که پای مباهله به میدان آمد، نمایندگان مسیحیان «نجران» از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند و با بزرگان خود به شور بنشینند. سرانجام نتیجه ی مشورت آن ها که از یک نکته ی روان شناسی سرچشمه می گرفت، این بود که به افراد خود دستور دادند اگر دیدید محمد صلی الله علیه و آله و سلم با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله می آید، نترسید و با او مباهله کنید؛ زیرا معلوم است حقیقتی در کار او نیست و از این رو؛ به جار و جنجال متوسل شده است؛ ولی اگر دیدید با افراد محدود و به همراه نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او پیامبر خدا است و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است. بر این اساس، آن ها طبق قرار قبلی به میعادگاه رفتند، ولی ناگاه دیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که فرزندانش حسین علیه السلما را در آغوش دارد و دست حسن علیه السلام را دست گرفته، و علی و فاطمه علیهما السلام نیز همراه او هستند، رو به سوی میعادگاه روان است. و در این حال، به آنان سفارش می کند که هر گاه من دعا کردم شما «آمین» بگویید. مسیحیان هنگامی که این صحنه را مشاهده کردند، سخت به وحشت افتاده و از اقدام به مباهله خودداری کردند، لذا حاضر به مصالحه شده و به شرایط ذمه (عدم تظاهر به خوردن گوشت خوک و شرابخواری، زنا و ازدواج با زنانی که ازدواج کردن با آن ها در اسلام حرام است) تن در دادند مباهله در روایات و تفاسیر اهل سنت: علماى اهل سنت شأن نزول آیه مباهله رابه طریق مختلف در کتب روایى و تفسیرى خود نقل کرده اند که در اینجا به برخى از سندهاى صحیح آن اشاره مى کنیم: مسلم نقل کرده که معاویة بن ابى سفیان، سعد بن ابى وقاص را خواست و گفت: چه چیز تو را مانع شده که ابو تراب را سبّ نکنى؟ گفت: سه فضیلت را رسول خدا(صلى الله علیه وآله) درباره علىّ(علیه السلام) بیان داشته که با وجود آن ها هرگز على(علیه السلام) را سبّ نخواهم کرد، واگر یکى از آن ها براى من بود از شترهاى گران قیمت نزد من ارزشمندتر بود… یکى آنکه هنگامى این آیه نازل شد: ( فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ) رسول خدا(صلى الله علیه وآله) علىّ و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) را خواست و عرض کرد: «بار خدایا! اینان اهل من هستند» برخی از منابع شان نزول آیه مباهله در کتب اهل سنت: ولما نزلت هذه الآیة فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم دعا رسول الله صلى الله علیه وسلم علیا وفاطمة وحسنا وحسینا فقال اللهم هؤلاء أهلی صحیح مسلم – مسلم النیسابوری – ج ۷ – ص ۱۲۰ – ۱۲۱- دار الفکر سنن الترمذی – الترمذی – ج ۴ – ص ۲۹۳ – ۲۹۴- دار الفکر نظم درر السمطین – الزرندی الحنفی – ص ۱۰۸ معرفة علوم الحدیث – الحاکم النیسابوری – ص ۵۰- منشورات دار الآفاق الحدیث عمدة القاری – العینی – ج ۱۸ – ص ۲۷- دار إحیاء التراث العربی فتح القدیر – الشوکانی – ج ۱ – ص ۳۴۸- عالم الکتب شواهد التنزیل – الحاکم الحسکانی – ج ۱ – ص ۱۶۰- مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة تفسیر ابن کثیر – ابن کثیر – ج ۱ – ص ۳۷۹- دار المعرفة الدر المنثور – جلال الدین السیوطی – ج ۲ – ص ۳۹- دار المعرفة إمتاع الأسماع – المقریزی – ج ۶ – پاورقى ص ۶- دار الکتب العلمیة الفصول المهمة فی معرفة الأئمة – ابن الصباغ – ج ۱ – پاورقى ص ۱۱۴- دار الحدیث تفسیر القرطبی – القرطبی – ج ۴ – ص ۱۰۴- مؤسسة التاریخ العربی تاریخ الإسلام – الذهبی – ج ۳ – ص ۶۲۷- دار الکتاب العربی مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول (ع) – محمد بن طلحة الشافعی – ص ۳۸ مسند احمد – الإمام احمد بن حنبل – ج ۱ – ص ۱۸۵- دار صادر تاریخ مدینة دمشق – ابن عساکر – ج ۴۲ – ص ۱۶- دار الفکر المناقب – الموفق الخوارزمی – ص ۱۰۸- مؤسسة النشر الإسلامی ینابیع المودة لذوی القربى – القندوزی – ج ۱ – ص ۱۳۶- دار الأسوة المستدرک – الحاکم النیسابوری – ج ۳ – ص ۱۵۰ السنن الکبرى – البیهقی – ج ۷ – ص ۶۳- دار الفکر لمه «و انفسنا» در آيه مباهله دلالت دارد بر اينكه حضرت علي((عليه السلام)) از تمام پيامبران - بجز پيامبر خاتم((صلي الله عليه وآله)) - افضل و برتر است زيرا در اين كلمه حضرت امير((عليه السلام)) به منزله نفس پيامبر((صلي الله عليه وآله)) قرار داده شده است و معلوم است كه آن حضرت حقيقتاً خود پيامبر نيست بلكه به لحاظ اين كه آن حضرت در تمام ويژگيهاي و فضايل و كمالات جز مسئله نبوت مانند آن حضرت است از او و پيامبر تعبير به «انفسنا»(خودمان) شده است. يكي از ويژگيهاي پيامبر اين است كه آن جناب از تمام پيامبران افضل و برتر است از اين رو علي((عليه السلام)) هم از همهپيامبران - غير از رسول اكرم((صلي الله عليه وآله)) - افضل و برتر است. . حاکم نیشابوری کسی که در احادیث حکومت میکند پاسختان را داده و میگوید به صورت متواتر از ابن عباس و دیگران رسیده که پیامبر دست حضرت زهرا س و امام علی ع و امام حسن ع و امام حسین ع را گرفتند و با خود به مباهله بردند و گفتند خدایا اینان نساع ما و انفسنای ما و ابناعنای ما.متن روایت اینچنین است حدثنا علي بن عبد الرحمن بن عيسى الدهقان بالكوفة قال حدثنا الحسين بن الحكم الحبري قال ثنا الحسن بن الحسين العرني قال ثنا حبان بن علي العنزي عن الكلبي عن أبي صالح عن بن عباس وفي قوله عز وجل قل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم إلى قوله الكاذبين نزلت على رسول الله صلى الله عليه وسلم وعلى نفسه ونساءنا ونساءكم في فاطمة وأبناءنا وأبناءكم في حسن وحسين والدعاء على الكاذبين نزلت في العاقب والسيد وعبد المسيح وأصحابهم قال الحاكم وقد تواترت الأخبار في التفاسير عن عبد الله بن عباس وغيره أن رسول الله صلى الله عليه وسلم أخذ يوم المباهلة بيد علي وحسن وحسين وجعلوا فاطمة وراءهم ثم قال هؤلاء أبناءنا وأنفسنا ونساؤنا فهلموا أنفسكم وأبناءكم ونساءكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبين برخی شبهه میکنند پیامبر دسترسی به همسرانشان نداشته اند وگرنه ایشان را نیز با خود میبرند: قبل از جريان مباهله مسيحيان نجران در مدينه آمدند و با رسول خدا صلي الله عليه وآله گفتگو كردند و قرار گذاشتند كه فرداي آن روز مباهله كنند. رسول خدا فردا دست اهل بيت خود را گرفت و از مدينه خارج شد و در نزديك ترين جاي مدينه كه امروز ملحق به مدينه شده، به مباهله حاضر شدند و بعد از نزول آیه این افراد را از میان تمام اهالیه مدینه چه زنان خودشان و چه غیره انتخاب کرده اند پس مسأله جنگ نبوده است تا رسول خدا دسترسي به زنانش نداشته باشد و آنها را نبرده باشد و از میان تمام امت فقط و فقط اهل عبا را که برترینند با خویش به مباهله بردند و این فضیلتی بی نهایت فوق العاده است جمعه 14 تير 1392برچسب:, :: 17:11 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
تفسیر:بسم الله الرحمن الرحیم (( الله نور السموات والارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبرکة زیتونة لاشرقیة ولا غربیة یکاد زیتها یضیء ولو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس والله بکل شیء علیم))
روايات فراوان در اين خصوص دلالت دارد که آيه در خصوص اهل بيت نازل شده است . ابن شهر آشوب در خصوص اين روايات گويد:تظاهرت الروايات عن النبي ص في قوله اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ أَنَّهُ قَالَ يَا عَلِيُّ النُّورُ اسْمِي وَ الْمِشْكَاةُ أَنْتَ يَا عَلِيُ مِصْباحٌ الْمِصْباحُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ الزُّجاجَةُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ مُبارَكَةٍ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ زَيْتُونَةٍ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى لا شَرْقِيَّةٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ يَكادُ زَيْتُها الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍ يُضِيءُ الْقَائِمُ الْمَهْدِي
ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، 4جلد، علامه - قم، چاپ: اول، 1379 ق. ج1 ؛ ص280 مولف کتاب إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجل الله تعالى فرجه الشريف نيز بعد از نقل روايات گويد: و الروايات في أنّ الآية نزلت في أهل البيت كثيرة . إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجل الله تعالى فرجه الشريف ؛يزدى حايرى، على، إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجّل الله تعالى فرجه الشريف مؤسسة الأعلمى - بيروت، چاپ: اول، 1422 ق. ج1 ؛ ص 77 پس اين آيه در خصوص اهل بيت نازل شده است که روايات در اين خصوص در حد مستفيض ميباشد
این لینک یک سخنرانی شگفت انگیزه که اگر گوش کنید دو دنیای شما متحول خواهد شد و این تفسیر رو هم کامل درک خواهید کرد
http://www.yasdl.com/64302/%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%81%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C.html جمعه 14 تير 1392برچسب:, :: 15:4 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
ﻫﻤﭽﻨﯿﻦﮔﻔﺘﺎرﺧﺪاوﻧـﺪﺑﺰرگ«ﺑﺎ رﮐﻮعﮐﻨﻨﺪﮔﺎن رﮐﻮعﮐﻨﯿﺪ.» بقره 43 درﺑﺎره رﺳﻮلﺧﺪا و ﻋﻠﯽﻋﻠﯿﻪاﻟﺴلام ﻓﺮود آﻣﺪه اﺳﺖ. شواهد التنزیل ج1ص85،در تعلیقه آن عده ای از راویان حدیث را ذکر کرده اند «کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته می کنند بهترین آفریدگانند .» بینه 7 جمهور از ابن عباس آورده اند هنگامی که این آیه نازل شد پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:«ای علی تو و شیعیان تو مراد آیه هستید .تو و شیعه ات راضی و مورد رضایتید و دشمنان تو ا بگونه ای می آورند که خشمگین رانده می شوند گروهی از بزرگان و حافظان حدیث به اسناد و طریقه های صحیح یا موثوق از جابر و ابن عباس و دیگران آوده اند که آیه درباره ی علی علیه السلام و پیروان او نازل شده است واز پیامبر روایت کرده اند که بهترین مردم علی و شیعه ی او هستند از جمله سیوطی (الدر المنثور ،ج6،ص379)، ابن حجر (الصواعق ص96،159) شوکانی (فتح القدیر ،ج5،ص464)،آلوسی(تفسیر،ج30،ص207)،طبری (تفسیر،ج3،ص171)شبلنجی(نورالابصار ص105)،حاکم حسکانی (شواهد التنزیل ج2ص356) «وهر کسی که ازکتاب آگاهی داشته باشد » «رعد 43» جمهور روایت کرده اند که ان شخص علی بن ابیطالب علیه السلام است . از جمله ثعلبی در تفسیر خود به دو طریقه: نخست از عبدالله بن سلام که می گوید :آن شخص فقط علی بن ابیطالب علیه السلام بود به همین گونه در ینابیع المودة ص102،به سندهای ثعلبی و ابن مغازلی. طریق دوم از ابو سعید خدری است،همانسان که در الاتقان سیوطی، ج1،ص13وینابیع المودة ص102 امده است و آنها حدیث را به طریقه هایی بیان کرده اند
: «دو دریا را پیش راند تا به هم رسیدند »الرحمن:19 جمهور از ابن عباس آورده اند که میان علی و فاطمه علیهماالسلام برزخ و فاصله ایست که پیامبر صلی الله علیه وآله است و از آندو گوهر و مرجان که حسن و حسین علیهم السلام هستند پدیدآمده اند و این مرتبت بای هیچ یک از یاات پیامب به دست نیامده است . الدر المنثور ،ج 6،ص146،روح المعانی ،ج27،ص93،مناقب ابن مغازلی ص339،نورالابصار ص101،ینابیع المودة ص118،گفته است :وایت ا ابونعیم ،ثعلبی و مالکی به اسانید خود بیان کرده اند وسفیان ثوری نیز روایت ا آورده جملگی از ابوسعید خدری و ابن عباس و انس بن مالک حدیث کرده اند .
آیه ی صدیقون : «کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند ،راستگویان و راستگارانند» حدید :19 احمد بن حنبل حدیث کرده که آیه درباره ی علی علیه السلام وترد شده است . این روایات در کتاب «الفضایل علی بن ابیطالب علیه السلام در حدیث 154و339 امده است.منهاج السنه ،ج4ص60 به نقل از تعلیقه شواهد التنزیل ، ج2،ص224:حسکانی به سند های بسیار روایت بسیار روایت کرده که پیامبر فرمود :«صدیقان سه اند :حبیب نجار ،مومن آل یاسین ،حزقیل ،مومن آل فرعون ،و علی بن ابیطالب سومین و برترین انها .» الصواعق ص123،تفسیر کبیر ،ج27ص57،ذخائر العقبی ص56،الریاض النضره ج2،ص153،نویسنده گفته است که احمد در مناقب این روایت را ذکر کرده است .کنزل العمال ،ج6،ص152،فیض القدیر ،ج4،ص 137،الدر المنثور ج5،ص262 سیوطی گفته است که بخاری حدیث را در تاریخ خود اخراج کرده است . برای مشاهده ی ادامه ی این بحث به پاورقی صفحه ی 202 کتاب نهج الحق و کشف الصدق مراجعه نمایید آیه ی محبت «زودا که که خدا مردمی را بیاورد که دوستشان بدارد و دوستش بدارند » مائده :54 ثعلبی می گوید :«آیه در شان علی بن ابیطالب علیه السلام فرود امده است » ،20،مستدرک الحاکم ،ج 3ص 132، کنزلالعمال ،ج 5،ص428 وج6،ص391،393،396 : «ای پیامبر ،خداو مو منانی که از تو پیروی میکنند تو را بسند » انفال:64 جمهور گفته اند :«این آیه در حق علی علیه السلام نازل شده است .» مناقب المرتضوی ص54،از محدث حنبلی نقل کرده مراد از «کسی که پیرو تست»به اتفاق و اعتراف مفسران علی بن ابیطالب علیه السلام است ،کشف الغمه ص92،حدیث را از عبدالرزاق محدث حنبلی نقل کرده منهاج السنه ابن تیمیه ،ج 4،ص5،از طریق ابی نعیم .ابو نعیم این روایت را در فضایل صحابه اورده همانگونه که در الغدیر ،ج2،ص15 است آیه ی نصر «اوست که تو را یاری خویش و یاری مومنان تایید کرده است» از ابو هریره روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود :«بر عرش نوشته اند :جز خداوند یکتا خدایی نیست ،شریکی ندارد ،محمد بنده صلی الله علیه وآله و پیامبر من است و او به وسیله علی بن ابیطالب تایید کردم » الدر المنثور ،ج3،ص199،کنزل العمال ،ج6،ص158،تاریخ بغداد ،ج11،ص173،ذخایر العقبی ،ص29نویسنده بیان داشته که ملأدر سیره ی خود حدیث را آورده،ینابیع المودةص94،شواهد التنزیل ،ج2،ص223،مجمعالزوائد،ج9،ص11 آیه صدق «وکسی که سخن راست آورد و تصدیقش کرد ،آنان پرهیزکارانند » جمهور از مجاهد نقل کرده اند که گفت :آن کس علی بن ابیطالب علیه السلام است » روح المعانی ،ج 30،ص3،الدر المنثور ،ص 328،سیوطی گفته است که ابن مردویه از ابو هریره،حدیث را آورده است کفایه الطالب ص233،نویسنده اظهار داشته که ابن عساکر در تاریخ خود حدیث را همین گونه آورده است ،گروهی از مفسران روایت را با طریقه های آن بیان کرده اند لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ «وگوش نگه دارنده اندرز آن را فرگیرد» الحاقه :12 جمهور گفته اند که ایه درباره ی علی علیه السلام نازل شده است . التفسیر الکبیر ج30،ص107،تحفسیر الطبری ،ج29،ص31،اسباب النزول ص249،تفسیر ابن کثیر ،ج4،ص413،الدر المنثور ج6ص260،روح المعانی ج29،ص 43،ینابیع المودة ص120،نورالابصار ص105،کنزل العمال ج6ص 408 آیه ی مناجات : جز علی علیه السلام کسی آن را به جا نیاورده است . ابن عمر می گوید :«علی سه فضیلت داشت که اگر من دارای یکی از آنها بودم برایم دوست داشتنی تر بود تا آنکه نعمتهای عظیم می داشتم : «یکی همسری با فاطمه ،پرچمداری جنگ خیبر و آیه ی نجوا » جز علی علیه السلام هیچ یک از صحابه به این حکم عمل نکرد تا نسخ شد (بنگرید به :تفسیر الطبری ،ج28ص14،احکام القرآن جصاص، ج3،ص428،اسباب النزول واحدی ص235،خصائص نسایی ،ص39 الدر المنثور ،ج6،ص185،التفسیرالکبیر ج29،ص272،کنزل العمال، ج 3،ص155،کفایه الطالب، ص135. آیه ی سقایة الحاج : جَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ لَا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿١٩﴾ (الدر المنثور ج3،ص318،219،تفسیر ابن کثیر ،ج2،ص241،تفسیر الطبری ج10ص68،جامع الاصول ،ج9ص477التفسیر الکبیر،ج16،ص10،اسباب النزول واحدی ص139) آیه ی مسابقه: وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾ «آنها که سبقت جسته بودند و اینک پیش افتاده اند ، اینان است .» واقعه :10 جمهور از ابن عباس روایت کرده اند که پیشی گرفته یاین امت ، علی بن ابیطالب است تفسیر ابن کثیر (ج4ص283)، الدر المنثور (ج6،ص154)الصواعق المحرقه (ص123)روح المعانی (ج27،ص114)ینابیع المودة(ص60) آیه ی لحن القول : وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ ۚ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ ﴿٣٠﴾ «و تو آنها را به سیمایشان یا شیوه ی سخنشان خواهی شناخت .» محمد:30 جمهور از ابو السعید خدری روایت کرده اند که گفت «به دشمنی با علی علیه السلام » الدر المنثور (ج6،ص66)،روح المعانی (ج26،ص71)فتح القدیر (ج5،ص39)اسد الغابه (ج4،ص29) وَقِفُوهُمْ ۖ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ ﴿٢٤﴾ «و نگه دارید شان ،باید بازخواست شوند » «صافات :24» جمهور از ابن عباس و ابو سعید خدری از پیامبر صلی الله علیه وآله روایت کرده اند ، که فرمودند : « از ولایت علی پرسش میشوند » الصواعق المحرقه (ص79)ونویسنده گفته است : این روایت را دیلمی آورده و این مقصود «واحدی »است.شواهد التنزییل (ج2،ص106)کفایه الطالب (ص247) , آیه ی هادی : وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ ۗإِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ ۖ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ ﴿٧﴾ «جز این نیست که تو بیم دهنده ای هستی و هر قومی را رهبری است »«رعد :آیه ی7» جمهور از ابن عباس نقل کرده اند که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود : « بیم دهنده منم رهبر علی علیه السلام است و ای علی راهیافتگان به وسیله ی تو هدایت میشوند مستدرک الحاکم (ج3،ص129)التفسیر الکبیر (ج19،ص14)تفسیر ابن کثیر (ج2،ص501)تفسیر طبری (ج13،ص63)تفسیر الشوکانی(ج3،ص66)
ادامه مطلب ... جمعه 14 تير 1392برچسب:, :: 14:57 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
جمعه 14 تير 1392برچسب:, :: 12:53 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:, :: 23:0 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
کتب اهل سنّت 1-أخبار اصفهان : ج 1 ص 107 ، 235 ، ج 2 ص 227 . 29-تاريخ بغداد : ج 8 ص 290 ، ج 7 ص 377 ، ج 12 ص 343 ، ج 14 ص 236 . پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:, :: 9:47 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
شبهه اول: ردّیه اول: ترمذی در صحیح خود آن را نقل کرده و تصریح به صحتش نموده است. ردّیه دوم: بر فرض امثال بخاری که خصومت او با اهل بیت(علیهم السلام) روشن است، این حدیث را تضعیف نماید. اما آیا می تواند در برابر بالای 550نفری که این حدیث را در طول 14 قرن نقل کرده اند و عده ای از آنان حتی کتاب در باب اسناد غدیر نوشته اند و بسیاری از آنان به صحت حدیث گواهی داده اند، مقاومت کند؟(در اثبات خصومت بخاری با اهل بیت(علیهم السلام) همین بس که وی در صحیحش(دار ابن کثیر) از امیرالمومنین(علیه السلام) که طبق آیه تطهیر، با استفاده از نقل خود اهل سنت معصوم است و معدن علم است، تنها 46 روایت نقل کرده و از شهاب الدین زهری که بنا بر مبنای خود اهل سنت نمی شود از او روایت نقل کرد 1250 روایت نقل کرده است!(این که نمی شود بر مبنای اهل سنت از او حدیث نقل کرد را آقای حسین مظلومی در کتاب ازدواج ام کلثوم با عمر ثابت کرده است.)) ردّیه سوم: کار ابن تیمیه در تضعیف این حدیث و احادیثی که در مدح اهل بیت(علیهم السلام) خصوصا امیرالمومنین(علیه السلام) آمده به جایی رسیده که حتی البانی که از اتباع او در مسائل اعتقادی است،این عمل او را ناخرسند دانسته و تصریح می کند که او در تضعیف احادیث بدون بررسی سند آن سرعت داشته است. در حقیقت ابن تیمیه در صدد تضعیف بدون دلیل احادیث خلافت و فضایل اهل بیت(علیهم السلام) بر آمده است. برخی می گویند: ما این حدیث را از حیث سند تمام می دانیم. اما در این حدیث اشاره نشده که حضرت بلافاصله بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و اله)امام و خلیفه است. بنابراین به جهت جمع با سایر ادله او را خلیفه چهارم می دانیم. ردّیه اول: هیچ دلیلی بر خلافت خلفای قبل از امیرالمومنین(علیه السلام) نیست تا بخواهیم بین ادله جمع کنیم. ردّیه دوم: از کلمه بعدی در احادیث صحیح السند ولایت می توان فهمید که ایشان خلیفه بلافصل هستند. پیامبر(صلی الله علیه و اله) درباره امیرالمومنین علی(علیه السلام) فرمودند: هو ولی کل مومن بعدی: او صاحب اختیار هر مومنی بعد از من است.(مسند احمد،ج4،ص438) که این بعدیت ظهور در اتصال دارد. ردّیه سوم: در برخی از روایات حدیث غدیر که ابن کثیر هم از براء ابن عازب نقل کرده آمده:من کنت مولاه فانّ علیّا بعدی مولاه. ردّیه چهارم: ظهور خود حدیث غدیر خصوصا قرائن حالیه و مقالیه تثبیت کننده معنای خلافت بلافصل ایشان است. ردّیه پنجم: مفاد حدیث غدیر این است که ایشان سرپرست همه مسلمین حتی این سه خلیفه است و این فقط با خلافت بلافصل ایشان سازگاری دارد. شبهه چهارم: ردّیه دوم: حمل کلمه مولی در حدیث غدیر به اولی به تصرف به جهت قراینی است که در حدیث وجود دارد .از جمله: جمله قبل از من کنت مولاه یعنی الست اولی بکم من انفسکم؟ آیا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟ ردّیه سوم: در این آیه قرینه ای وجود دارد که مانع از حمل آیه بر اولویت است و آن این است که هیچ کس بر پیامبر خدا ابراهیم(علی نبینا و آله و علیه السلام) مقدم نمی شود. به خلاف حدیث غدیر که در این حدیث مانعی مانند: نعوذ باالله، اولویت امیرالمومنین(علیه السلام) بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) وجود ندارد. بلکه می فهماند که خلافت از آن کیست. دهلوی همچنین می گوید: قرینه ای در ذیل حدیث وجود دارد که دلالت دارد مراد پیامبر(صلی الله علیه و آله) از کلمه مولی ((محبت)) است که آن این دعا است: ردّیه اول: جمله من کنت مولاه به دلیل صدر حدیث، حمل بر معنای سرپرستی شد. بنابراین معنای دعا اینگونه می شود: بار خدایا!هرکس که ولایت او را پذیرفت دوست بدار و هر کس که از ولایت او سرباز کرد اورا دشمن دار! ردّیه دوم: این معنا هرگز با اهتمام شدید پیامبر(صلی الله علیه و آله) در ذکر حدیث سازگاری ندارد. زیرا چگونه قابل توجیه است که بگوییم:پیامبر(صلی الله علیه و آله) مردم را در آن صحرای سوزان برای اعلان مطلبی جزئی و آن اینکه امیرالمومنین علی(علیه السلام) دوستدار آن هاست نگاه دارد؟ ردّیه سوم: در برخی روایات جمله وال من والاه همراه با جمله احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه(دوست بدار هر که اورا دوست دارد...) آمده که نشانگر این است که اللهم وال من والاه معنای محبت نمی دهد. زیرا در غیر این صورت تکرار لازم می آید. مانند روایت ابن کثیر(البدایه و النهایه ج 7 ص 347): من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه..... ردّیه چهارم: برخی از بزرگان اهل سنت مانند محبّ الدین طبری شافعی این توجیه را بعید شمرده اند.(الرّیاض النّضره ج13 ص158) ردّیه پنجم: جمله اللهم وال من والاه دعایی است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) بعد از فارغ شدن از خطبه فرموده است و لذا نمی تواند قرینه بر حمل کلمه مولی به معنای محبت باشد. بلکه بهترین قرینه جمله قبل از آن یعنی الست اولی بکم من انفسکم می باشد تا لفظ مولی حمل بر امامت و سرپرستی شود. ردّیه ششم: در برخی روایات کلمه بعدی آمده است. مانند روایت ابن کثیر که از براء ابن عازب نقل کرده: من کنت مولاه فانّ علیا بعدی مولاه... .اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) از کلمه مولی اراده محبت کرده بود وجهی برای ذکر کلمه بعدی وجود نداشت. زیرا معنا ندارد پیامبر(صلی الله علیه و آله) بگوید:علی(علیه السلام) بعد از من محبّ و دوستدار شماست نه قبل از من.
ادامه مطلب ... چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 21:28 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 21:25 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 16:15 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 16:10 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 16:9 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 16:7 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 16:5 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 16:4 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
در ابتدا خود آیه ی ۳۵ سوره ی نور و ترجمه ی فارسی آن: بسم الله الرحمن الرحیم (( الله نور السموات والارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبرکة زیتونة لاشرقیة ولا غربیة یکاد زیتها یضیء ولو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس والله بکل شیء علیم)) به نام خداوند بخشنده ی مهربان « خدا نور آسمان و زمین است. مثل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی، و آن چراغ در شیشه ای است. آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت خجسته ی زیتونی که نه شرقی است و نه غربی، افروخته می شود. نزدیک است که روغنش ـ هر چند بدان آتشی نرسیده باشد ـ روشنی بخشد. رو شنی بر روی روشنی است. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت می کند، واین مثلها را خدا برای مردم می زند و خدا به هر چیزی داناست.» تفسیر کلمات این آیه: الله : نام مبارک خداوند جل شانه نور السموات والارض(نور آسمانها و زمین): حضرت محمد مصطفی(صل الله علیه وآله وسلم) مثل نوره(مثال نور او):حضرت امام علی(علیه السلام) مشکوة(چراغدان): حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، اشاره به به وجود آمدن دو چراغ( امام حسن و امام حسین _ع ) از چراغدان( حضرت زهرِا_س). مصباح(چراغ) اول: حضرت امام حسن(علیه السلام) المصباح(دوم): حضرت امام حسین(علیه السلام)، اشاره به حدیث شریف نبوی(ص): ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة. الزجاجة(شیشه): حضرت امام سجاد(علیه السلام) کوکب(اختر، ستاره): حضرت امام باقر(علیه السلام) در(درخشان): حضرت امام صادق (علیه السلام) یوقد من شجرة مبارکة زیتونة(از درخت خجسته ی زیتون، افروخته می شود) :حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام)، اشاره به نوری که از درخت زیتون در کوه طور بر حضرت موسای پیامبر(ع) تابید.( اشاره به نام موسی) لاشرقیة ولا غربیة( نه شرقی است و نه غربی): حضرت امام رضا (علیه السلام)؛ اشاره به مرقد مطهر امام رضا(ع) در خراسان، که خراسان در جائی واقع شده که نه درشرق عالم است و نه در غرب آن. یکاد زیتها یضیء و لو لم تمسسه نار(نزدیک است که روغنش ـ هر چند بدان آتشی نرسیده باشد ـ روشنی بخشد.):حضرت امام جواد (علیه السلام)؛ اشاره به کودکی حضرت امام جواد(ع) که در ۶ سالگی وقتی حضرت در دربار مامون ، در محاصره ی علماء و دانشمندان مذاهبی که مامون برای عوام فریبی مردم جمع کرده بود تا مقام آن حضرت را پایین جلوه دهد، قرار گرفت، با وجود کودکی جواب همه ی علمای معاند را داد و همه را ضایع نمود و در حقیقت روشنی و نور داد قبل از اینکه به بلوغ رسیده باشد. نور علی نور(روشنی بر روی روشنی): نور اول: حضرت امام هادی(علیه السلام) ؛ نور دوم :حضرت امام حسن عسگری(علیه السلام) یهدی الله بنوره من یشاء(خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت می کند):حضرت امام مهدی( عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ اشاره به نام مبارک حضرت و هدایتگری بشر به دست حضرت در زمان ظهور به اذن خداوند. چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 16:3 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 16:2 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 16:1 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 16:1 :: نويسنده : بیان حقایق در فضایی آرام و بدور از توهین
موضوعات آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها نويسندگان |
|||||||||
|